درسان از رویا تا واقعیت

 آذر ماه تولد شایان جان بود که متاسفانه خاله مرجان رفت بیمارستان پاش رو عمل کنه ! هفته بعد که قرار شد یه تولد کوچیک برای شایان بگیریم اواسط هفته عموی مامان فوت کرد بالاخره پنجشنبه گذشته یه تولد خیلی کوچیک برای شایان گرفتیم اینم عکساش .....         ...

درسان جونی چند روزه که حسابی منتظر بارونه آخه تازه براش چتر خریدیم ولی از وقتی که چتر خریدیم دیگه کرمان بارون نیومده !!!!! هر روز بلند می شه هوای بیرون رو نگاه می کنه که اگه بارونیه با خودش چتر ببره اما.....   ...

    ...

عمه جون و عمو امید تشکر ....کوروش جون بوس......     ...

درسانی الان 2 سال و 8 ماه داری یه وقتایی حس مینم بزرگ شدی مثلاً موقع دیدن این عکسا           ...

درسان جان این قلکت رو مامان جون و بابا جون برات خریدن خیلی هم دوسش داشتی و چون خیلی خوشکل بود من و بابات تصمیم گرفتیم پول سکه بندازیم توش که قرار نباشه بشکنیمش چند شب پیش که اومدی پول بندازی از دستت افتاد و چون زیادی سنگین شده بود شکست چون خودت این کارو کرده بودی پا شدی گفتی اشکال نداره ولی چون با هاش عکس نداشتی برات چسپوندمش و عکس انداختم 33 هزار تومن پول بود داخلش که قرار شد وقتی پول کاغذی شد بندازیمش تو هشتمین قلکت و بعد با کلش چیزی برات بخریم اینم عکسات     ...

امروز خدا رو شکر سر حال بودی     ...

دخترم تازگیا یاد گرفته هدف دار نقاشی کنه ببینین   آدم   تازه داره براش ریش می زاره     حالا یه آدم ریش دار   حالا گل  در دو نوع متفاوت       وحالا درخت       در آخر هم یه خونه   قربون هنرات بره مامانت دوست دارم ...

درسانم پایان هر ماه از طرف مهد گزارش فعالیتهای انجام شده در اون ماه رو برامون می فرستن خونه منم برات می نویسم که اگه خدای نکرده برگه هات گم شدن بدونی چه مهد خوبی داشتی شعر های آبان ماه رو کامل یاد گرفتی 1-گاوم و شیر می دم من     کره و پنیر میدم من بستنی از شیرمه    می خوام برم دیرمه   2-من سگ با وفایم     نگهبان شمایم استخوان خوشمزه     بیاورید برایم   3- پائیزه و پائیزه      برگ درخت می ریزه هوا شده کمی سرد    روی زمین پر از برگ دسته دسته کلا غا    می رن به سوی باغا همه با هم یک صد...

دخترم امسال کاملاً متوجه می شد و کلی هم برای امام حسین عزاداری کرد اینم عکسهای مراسم 40 منبر (قدیما رسم بوده شب تاسوعا می رفتن کنار 40 منبر امام حسین که در دهه ی اول محرم روضه خونی داشتن شمع روشن می کردن و حاجت می گرفتن) ما هم به همان رسم چند جائی میریم و شمع روشن می کنیم   تکیه کاشانی صفه عزاخانه مشتاقیه مقبره آقای خشرو و......... ...